شعر درباره آلودگی خاک و طبیعت (من پلاستیکم)
زباله
شهر دیگر هیچ، بیایید کوه و دشت را هم پر از زباله کنیم
تاریخ بسازیم و تن ها زباله، به حساب آیندگان حواله کنیم
ماهی می میرد، پرنده ها منقرض می شوند، این طبیعیست
قوطی های پلاستیکی که نمی میرند، اگر هم مچاله کنیم
چه فرقی می کند سبزه و گل باشند یا نباشند، ما می توانیم!
پلاستیک های سبز رنگ را برگ و چمن، قرمزا را لاله کنیم
دود اگزوز ماشین ها و کارخانه، آمار پیشرفتن می دهند، درست
آخرٍ انصاف است، مفت و مجانی اینها را شام و ناهار کودک دوساله کنیم
سلام نسل آینده
شکفته لابه لای بوته ها و شاخه ها
گلی که ما کاشتیم
پرپر شدنی نیست، یاد بگیرید نسل آینده
ببینید چه ها ما جا گذاشتیم
سلام نسل آینده، سلام من پلاستیک توی آب، سرفه های توی خوابم
یادت نمی آید من هم دوره پدر پدر بزرگتم، حالا نه که کم یابم
تو کتاب ها نوشته نگشتم، من تاریخ می سازم، من جاویدم
من هفت نسل نه هفتاد نسل اجداد تورا دیدم و با ناز هر کدام خرامیدم
سلام نسل آینده من پلاستیکم.